موکب باب الحوائج شهر حر
موکب باب الحوائج شهر حر
تصاویری از محرم و مراسمات مذهبی/,دانلود کليپ بازيگر از شبيه شهر حر,دانلود کليپ فيلم از شبيه شهر حر,دانلود زيباي از شبيه شهر حر

 حمد و سپاس و شكر بى پايان به درگاه ذات اقدس جميل ازلى و ساحت جلال واجب الوجود، و منت بى كران كريم مطلق و رافع اعظم را كه فرصتى عنايت فرمود، تا آموخته هاى مكتب زندگى را براى سالكان عشق حسينى همساز با نواى دردمندان و جانبازان اهل بيت بنگارم . باشد تا در ذهن طالبان و فدائيان حسين بن على عليه السلام بيت المقدسى را مصور سازم كه ، طوافگاه اهل وفا، و فضايش از سحاب مكرمت يزدانى و نور ايمانى در تجلى ، و تربتش صفاى دل دردمندان است .

والا مقام حسين عليه السلام نواده پيغمبر (ص) و فرزند على عليه السلام و نور چشم فاطمه زهرا عليها السلام خود بشخصه داراى چنان مرتبه و مقامى است ، كه هيچ يك از افراد بشر از آنزمان تا به امروز توان همپايى ، با صفات عالى آن حضرت را نداشته است . حسين سيدالشهدا زنده است ، و تا ابد زنده خواهد بود. او به سه شرف مشرف است : او از سوى پيامبر اسلام ، فرزند پدر بزرگوارى چون على عليه السلام و دوم زاده مادرى گرامى چون زهراى مرضيه ، سوم قهرمان واقعه صحراى كربلا و عاشق عشق خدا بودن و شهادت در راه حق ، و تسليم بودن ، و بدنبال تقدير و سر نوشت گام برداشتن ، به ديدار خدا رفتن و در راه خدا مردن براى جاودانى ماندن اسلام ، و كوته كردن دست يزيديان از ساحت اسلام و عترت پيامبر و ولايت امر، و تسليم بودن به سليم حقانيت . حسين (عليه السلام ) زنده راه شهادت بود، و كربلا ميعادگاه عشق او با خالق يكتا، و آموزشگرى نمونه در مدرسه حق تعالى در دوران زندگيش .
بارها شنيده و خوانده ايم كه :از كجا آمده ايم و بهر چه آمده ايم و به كجا خواهيم رفت ؟ از تولد تا مرگ دوران آموختنها، سو زمان تحصيل در مدرسه زندگى است . ميزان بار علمى و فراگيرى معنوى ما و نحوه عملكرد به آن ، تعيين كننده موقعيت ما در زندگى جاودانى است . بشر به موجب مقام خود، بين دو مرحله نادانى و آگاهى قرار گرفته است . علامت و نشانه دانايى و آگاهى آنست ، كه هر چه بر آن افزوده شود، خود بينى كم مى شود تا از بين برود و نشانه جهل و ناآگاهى آنست كه هر چه بيشتر شود خود پسندى و خودبينى افزايش پيدا مى كند، تا آنجا كه دورى از خداوند را نتيجه مى دهد.
يعلمون ظاهرا من الحيوه الدنيا... (تنها ظاهر زندگى دنيا را مى دانند دو از آخرت بى خبرند).
نهايتا جهان تاريك و جهان روشن در مقابل انسان قرار دارد. اين آيه شريفه : هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون (آيا آنان كه مى دانند با آنان كه نمى دانند برابرند) اشاره به شرافت دانش، در مقابل جهان تاريكى و بى دانشى است. از جمله موارد متعدد كه در اين دنيا مى آموزيم، اعتقاد و ايمان، شهامت، دليرى، صبورى، تاءمل، شناخت،... و پرستش خداوند، و نهايتا تسليم بودن است. حسين (عليه السلام) نشانه درخشان از كليه صفات ممكنه بوده و معلم اخلاق و حسنات عاليه، و روحانيت انسانى و نمونه درخشان انسان واقعى و عالم ربانى است. در دوران مدرسه زندگى جاودانى (دوران زندگى اين جهان) بايد بياموزيم چگونگى حسين وار تسليم بودن را. آن نفس پاكى كه كريم منان به هنگام ورود به مرحله زندگى اين جهان به ما، به امانت مى سپارد، آنرا بايد هنگام تولد دوباره روح (مرگ و عبور به مرحله زندگى جاودانى) به همان پاكى اول با خود ببريم البته به همراه آن چه آموخته ايم و مورد آزمون قرار گرفته ايم. حال به چه ميزان از خود بينى ما كم شده، يا بدان افزوده گشته، آن نشانگر ميزان تسليم بودن ماست. نفس حسين (عليه السلام) چون مشكوه شفاف، و نمونه اى از يك نفس تسليم به معنى دقيق كلمه بوده، حسين (عليه السلام) تسليم راه شهادت، ابر مرد تاريخ بشريت، و عاشق عشق به خدا بود.
مى گويند: حسين (عليه السلام ) به شهادت رسيد، و سر مباركش را دشمنان از بدنش جدا ساخته و يارانش را قتل عام ، و خاندانش را به اسارت بردند. اين گفتار، گوياى ميزان عمق درون و واقعيت وجودى آن ، نمى تواند باشد. اشك مى ريزيم ، ولى توانمندى نگرش آن صحنه را نداريم ، و چشم عقلى ما قدرت ديدن واقعه و تعمق در حادثه صحراى نينوا، در آن زمان را ندارد، چون اين واقعه حادثه اى اتفاقى نيست ، بلكه واقعه ايست كه ، از روز ازل ثبت شده است . سرنوشت حسين (عليه السلام ) ساخته و پرداخته شده ايثار در راه خداست . او ثارالله و ابن ثار است ، زيرا سرشت و موجوديتش ‍ ايثار است . ايثار در راه الله ، ايثار براى وحدانيت باريتعالى ، ايثار بر عليه تشتت و دوگانگى ، ايثار در راه امامت و حكومت الله .
حسين (عليه السلام ) داراى شخصيت وجودى پيامبر بود، چنانچه حضرت محمد (ص) فرموده حسين منى و انا من حسين (حسين از وجود من است و من از وجود حسينم ).
حسين (عليه السلام ) گذشته از پيامبر، نشانه اى از حقانيت و وحدانيت خداوندى است ، چنانكه ميدانيم ، ايثار، وحدت ، رحمان ، رحيم ، نشانه هايى از صفات خداونديست ، كه همگى در وجود حسين (عليه السلام ) نهاده و با خون او عجين شده است . حسين (عليه السلام ) خون خداست ، او سرچشمه محبت و فداكارى است ، او همه ابعاد زندگيش را در راه خدا نثار كرده ، نه تنها خود بلكه ، همه چيز و همه خانواده اش را فداى آرمان خود كه تسليم بودن ، به وحدانيت باريتعالى است نموده است . از اين رو بايد او را نورى از انوار وجود خدا و تسليم به معنى اخص كلمه دانست .
حسين (عليه السلام ) تنها جسم نيست كه متولد شود، زندگى دنيا را طى نمايد و در آخر هم سر در نقاب خاك پوشد، و به خاك تبديل شود.
حسين (عليه السلام ) نور است . سرچشمه خورشيد زندگيست ، كه هرگز غروبى ندارد حسين (عليه السلام ) با ابديت تواءم است ، از ازل بوده و تا ابد هم باقى خواهد بود. حسين (عليه السلام ) براى مردن متولد نشد، بلكه به دنيا پاى گذاشت ، تا معنى زنده بودن را به ما بياموزد، زنده بودن فقط نفس ‍ كشيدن نيست ، كه هرگاه نفس قطع گرديد، ديگر زنده نيستى و بدست فراموشى سپرده شده اى ، در حالى كه حيات حسين (عليه السلام ) يعنى زندگى ابدى ، كه تواءم با ايثار و از خود گذشتگى و جوانمردى و مردانگى است ، و اثبات آنچه را كه براى ما اثباتش ناممكن است .
حسين (عليه السلام ) نوريست از انوار خداوند و برگزيده از انوار الهى ، كه با نثار جان خويش و همه علايق زندگى از زن و فرزند، تا خويشان و نزديكانش ‍ را در برابر شكست ظلمت فدا كرد، و دين مبين اسلام را، كه در ميان آن سياهى وحشتزا گرفتار بود، رهايى بخشيد و دين محمدى را آنچنان كه بايد باشد، به آيندگان تقديم نمود، و با اين فداكارى پرده ظلمت را شكافت و اسلام را كه مانند، خورشيدى در پشت ابرهاى تيره فرو رفته بود، بيرون آورد، و خودش همچون مرواريدى درخشان بر تارك خورشيد اسلام درخشيدن گرفت .
حسين (عليه السلام ) نه تنها براى مسلمانان يك نمونه شهامت ، از خود گذشتگى و چگونگى تسليم بودن ، به درگاه احديت بود، بلكه براى همه افراد بشر سرور شهيدان و جان نثاران است . او با شهادتش جان تازه اى در كالبد اسلام دميد، و خونش را در رگهاى اسلام تزريق نمود. ابراهيم بت شكن زمان لقب گرفت ، ثار الله خوانده شد و لقب خون خدا گرفت ، و خون خدا همان خونهايى است ، كه رگهاى بريده سرور شهيدان و ديگر شهدا در رگهاى اسلام ريخت و روان و جانى دوباره كه تا ابديت پايدار و باقى خواهد ماند بدان ببخشيد.
حسين (عليه السلام ) مشعل فروزان هدايت و نردبان ايثار، نمونه يك انسان كامل بود، كه جميع فضايل و محسنات ، و شهادت در او جمع است .
نام حسين (عليه السلام ) نامى بر تارك كهكشانها، و حرز خدا است ، هر كه خدا را مى خواهد و تمناى بر آورده شدن حاجتى را داشته باشد، كليد حل مشكلات حسين معصوم است .
نام حسين (عليه السلام ) نمايانگر شخصيت والاى اوست و ايثار در راه خدا، در حسين (عليه السلام ) خلاصه شده است . اول و آخر هر شهادت و ايثار به نام حسين (عليه السلام ) ختم مى شود. هيچ شهادتى در روز عاشوراى حسينى بوقوع نپيوسته و هيچ ايثارى با هفتاد و دو تن آغاز نشده كه با هفتاد و دو تن ختم نگردد. كوفيان و يزيديان و شاميان فقط خون حسين (عليه السلام ) را نريختند، بلكه خون ايمان به خدا را در عرصه روزگار جارى ساختند.
حسين (عليه السلام ) صحراى كربلا را كه قبل از قيام او جز بيابانى ناشناس ‍ نبود، وادى عشق ناميد، و از زمانى كه حسين (عليه السلام ) و يارانش بدان خاك پا گذاشتند، آن را سرزمين عشق ، فداكارى و مهر و جان نثارى ساختند. جاودانه نام كربلا براى تمامى مردان خدا حسين (عليه السلام ) است .
حسين (عليه السلام ) گنجينه از اسرار معنويت بود، و عاشورا را در اين گنجينه پنهان داشت .
روح و شخصيت او والا و مقام او نزد خدا رفيع است . حسين (عليه السلام ) از ابتدا مى دانست تقدير و سر نوشت او را بدنبال خود، تا صحراى كربلا بدون نام و نشان مى كشاند، و شهادت پايان بخش حيات جسمانى آن بزرگ مرد تاريخ مى باشد.
حسين (عليه السلام ) براى حماسه آفرينى نينوا خلق شده بود. در آنزمان كه مردم از چندگانگى انديشه ، در چند گروه و به وحدت اسلامى بى توجه بودند و كسانى مانند يزيديان و... خود را مسلمانان مى ناميدند، و در مقام رهبرى مذهبى ، سعى بر آن داشتند كه افكار مسلمانان را به گمراهى سوق دهند؛ و از آنجا كه همه افراد توان درك مفاهيم كلام حق و راهنمايى ائمه اطهار را نداشته ، ناگريز به سمت منابع ملموس اين زندگى فانى مثل زرق و برق و عيش و نوش كشيده مى شدند، و كلام فريبنده ولى بى واقعيت يزيديان و ديگر بى خبران ، قدرت تشخيص آنان را به خطا هدايت مى كرد و اين گروه از افراد بشر كه گرفتار زندگى اين دوران خود بودند. همانطور كه در متن اين نوشتار خواهيم ديد، از همراهى امام به حق خود دور ماندند و در واقع لياقت همپايى و همگامى با دلير مرد تاريخ اسلام را براى قدم نهادن به صحراى نينوا در خود نيافتند.
درك مفهوم ايمانى به خداوند و شهادت در راه آرمانهاى اسلام و توان وفادار بودن و تشخيص رهنمودهاى امام امت در هر عصرى از تاريخ اسلام نياز به داشتن لياقت و شايستگى بندگى كردن ، دارد. حضرت سيد الشهداء با جمعى از ياران وفادار و متعهد خويش وارد صحراى نينوا گرديد تا عاشوراى حسينى را با شهادت خود بسازد، و اين در قالب پيام الهى چندى قبل از تولدش به جدش حضرت رسول و مادرش حضرت فاطمه (عليها السلام ) نويد داده شده بود.
شهادت سرور شهيدان و بزرگ مرد آزادگان بدست يزيديان در واقع شكست لشكر كوفه و شام و نابودى و هلاكت مسببين اين مظلوم كشى را نتيجه داشت ، نه پيروزيشان را، حسين (عليه السلام ) پيروز مندانه نبرد كرد و پيروز مندانه شهيد شد، و شهادتش ، پيروزيش در آزمون درگاه احديت بود. مگر نه اينكه چند نوبت در حين نبرد با اهريمنان كوفه و شام ، از جانب فرشتگان عرش الهى و پريان و... برايش مدد و هميارى رسيد ولى او با شهامت ، شهادت را طالب بود. زيرا حسين (عليه السلام ) تسليم مصلحت حق تعالى بود، فقط پيروزى بر يزيديان برايش مفهومى نمى توانست داشته باشد، در حالى كه پيروزى در آزمايش حق تعالى را با شهادت خود مهيا كرد، و بر يزيديان نيز پيروز گرديد.
يزيديان بعد از شهادت سرور شهيدان و ياران با وفايش ، خود را برنده و پيروزمند در جنگ انگاشتند، و وارث اموالى كه از خيمه هاى اهل بيت به غارت بردند، كه آن نيز جز مدتى كوتاه به آنان وفا نكرد و عملا سرنگون شدند، ولى حسين بن على (عليه السلام ) برنده و پيروزمند واقعى نبرد نينوا، استحكام اسلام را بهمراهى ايمانى براى جهانيان به ارث گذاشت ، و مفهوم مسلمان مؤ من را به مسلمانان فهمانيد، و نشان داد كه مؤ من چگونه بايد تسليم فرمان حضرت احديت باشد. با به اسارت رفتن اهل بيت سيدالشهدا نويد آزادى به انبوهى از مردم داده شد، كه از قيد اسارت افكار و عقايد پوچ يزيديان رهايى يابند، و مفهوم واقعى اسارت و اسير بودن را در يابند. در واقع به اسارت رفتن اهل بيت امام بعد از اتمام نبرد نينوا، در صحراى پر جوش و خروش كربلا، خونبهايى بود براى نشان دادن راه آزاد زيستن بشريت ، و آن راه ، مسير درگاه حق تعالى پيمودن بود. آزاده بودن و آزادگى با حسين و ايمان حسينى اساس و معنى پيدا كرد، و اسارت حضرت زينب و ديگر اهل بيت يك آزادى بود. حضور زينب كبرى در بارگاه يزيد و نداى حق طلبانه و دفاع از آزادى و خاندان نبوت ، كه در واقع مفهوم بخشيدن به آزادى بود، بر اثر اسارت آنان توسط يزيديان بود. اگر آنان در بند و اسير نمى بودند، چگونه مى توانستند، در بارگاه يزيد خطابه هايى مبنى بر آزادى و حقانيت بيان نمايند؟ در حاليكه اين خطابه و بيانه ها، نه از بهر آزادى و رها شدن خود آنان بيان گرديد، بلكه نجات و آزاد سازى مسلمين از بند اسارت به ظاهر مسلمانانى چون يزيديان و ديگر طوايف عشرت طلب را نتيجه داشت .
حضرت سجاد (عليه السلام ) حضرت زينب كبرى و ام كلثوم ، فاطمه نو عروس و ديگر افراد اهل بيت مفهوم اسارت را در چنگ يزيديان بودن ، نمى ديدند، و با ايمانى استوار و دلى روشن ، دلشاد از آن بودند كه در اسارت قهر باريتعالى نيستند، و مقامى والا و قلبى مملو از عشق خداوند مانع آن بودن كه در آزار و اذيت يزيديان آنان را از پاى در آورد و اراده خويش را كه هميارى با خون سرور شهيدان ، عباس علمدار، على اكبر و قاسم تازه داماد جوان و ديگر شهدا بود، را از دست بدهند.
سرور آزادگان و ديگر شهداى عاشوراى حسينى ، به علت ضعف در مقابل يزيديان شهيد نگرديدند، سبب قدرت فراوان در فهم مقدرات ، حقانيت اسلام و وحدانيت عشق شهيد شدند.
حال اين شهادت به ارمغان آورنده كدامين راز لوح محفوظ در صحراى محشر باشد از توان انديشه من خارج و قلم از نوشتن آن ناتوان است .
در مدح حسين بن على (عليه السلام ) 
يارب اين بارگه كيست ، كه معمار ازل

كرد تعمير و ز نور ازلى داده حلل 

يارب اين روضه چه روضه ست كه فرش حرمش

خوانده نه كرسى اعلاى فلك را اسطل 

بهر دل خشت بنا، جدولى از سر تحرير

گوئيا، آب بقا مى چكد از هر جدول 

خاك وى مشك فشان چون به چمن نفحه گل

نهر وى ، روح افزا چون به جنان جوى عسل 

خفته عيسى نفسى در وى ، وين روضه اوست

كه ز انفاس خوشش كور شفا يابد و شل 

كشته تشنه لب باديه عشق ؛ حسين

آنكه بر دامن پاكش ، نرسيده است خلل 

سيدى كامد، اولادگرامش هر يك

رونق دين نبى بعد نبى مرسل 

بعد احمد، ز ولايت همه را مقصد، اوست

اينكه گويند ولايت ، ز نبوت افضل 

مرحبا، قدرت شاهى ، كه ز وى مخفى ماند

غزوه بدر و احد، دعوى صفين و جمل 

گلشن كرب بلا، طعنه زند جنت را

تا ز گلهاى جنان ساخته بر جيب و بغل 

در شهادت ، رقمش بهر شهادت بنوشت

نام هفتاد دو تن ، كاتب ديوان ازل 

همه نام آور و لشكر شكن و خصم افكن

همه شير اوژن و صاحبدل و گردنكش و يل 

كسب نور از حرم اوست كه هر شام و سحر

ماه و خورشيد فروزند، چراغ و مشعل

خسروا، نسب قدر تو به گردون بى جاست

با تو هر بى سرو پا را، نتوان يافت بدل 

چون پدر، جام شهادت ، برضا نوشيدى

آن، ز بن ملجم بى دين و تو از شمر دغل

------------------------------
دكتر عباس علاقه بنديان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, توسط کاظم حجازی